شب است
و
...تنهای تنهایم
جز خدا به کسی فکر نمیکنم
قدم میزنم تنها....زیر نم نم باران....چشمانم به زمین خیس زیر پایم خیره اند....باد سردی به صورتم می خورد
مسیر طولانی ای را از میان درختان صف کشیده می گذرانم
عصر جمعه ست....با خود حرف می زنم
چه تنهایی تلخی..
...و چه دل تنگی
اما برای کی؟؟؟ مشخص نیست
کاش می توانستم برای همیشه پرواز کنم از این زمین.....یا..... جان دهمیابه آنجا روم......که زمین و زمینیان نباشند
...که
سخت دلگیرم ..... از همه و همه چیز
...که
سخت دلتنگم.....سخت تنهایم. سخت
خدایا.....مرا دریاب در این تنهایی داداشی علیرضا ببخشید بی اجازه متنت رو برداشتم ... شرمندتم بخدا نب دنیای قشنگ مهتا...
ادامه مطلبما را در سایت دنیای قشنگ مهتا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3darentezaremarg8 بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 19:42